بر اساس نظریه کارل گوستاو یونگ، انسانها در بدو تولد 360 درجه هستند. یعنی با تمام خصوصیاتی که بعضی از جوامع خوب یا بد میپندارند، به دنیا میآیند. وقتی وارد خانواده و بعد وارد اجتماع میشوند، رفتارها و گفتارها به خوب و بد تقسیم بندی میشوند. در این زمان، ما انسانها برای اینکه در آن جامعه مورد پذیرش قرار بگیریم، رفتارهایی را در درون خود مخفی میکنیم و انجامش نمیدهیم. در اصل، این رفتارها، گفتارها و فکرها در درون ما حبس میشوند ولی از بین نمیروند و به صورت سایه و عقده در درون انسان باقی می مانند که رفتارها و تصمیمات افراد را هدایت و رهبری میکنند. انسانها رفتارهای طرد شده از طرف محیط (خانواده یا جامعه ای که در آن زندگی میکنند) را تا یک زمانی میتوانند کنترل کنند. خانم دبی فورد این رفتارها را مانند نگهداشتن همزمان چند توپ پر باد در زیر آب با دو دست خود تعبیر میکند که پس مدتی که نیرو و توان ما کم میشود (معمولا در سنین میانسالی)، از زیر دست ما با شدت به بیرون آب پرتاب میشوند و همه چیز را خراب یا از بین میبرند.
هر چه در فرهنگی امر و نهی، بایدها و نبایدها بیشتر باشند و قوانینی (چه عرفی، چه قانونی) به دنبال داشته باشند، افراد آن جامعه تجربه های تلخ تری را شاهد هستند. به عبارتی دیگر، هر چقدر کنترل در جامعه، در خانواده و حتی در ذهن فرد بیشتر باشد، افراد آن جامعه تجربه های سخت تری را در زندگی خود خواهند داشت.
پیشنهاداتی برای بهتر شدن شرایط زندگی انسانها وجود دارد. اقدامات فردی و اجتماعی
آگاهی دادن افراد در مورد انواع شخصیتها یکی از راه های پیشنهادی است. با شناخت انواع تفکرات و دیدگاهها، میتوان قضاوت آدمها را نسبت به یکدیگر کاهش داد و از این طریق تاثیر مثبت بر فرهنگ جامعه داشت، در آنصورت، پذیرفتن یکدیگر براحتی انجام شده و درنتیجه فرهنگها به هم نزدیک میشوند و چه بسا بسیاری از جرائم و مشکلات شخصیتی، به حداقل خود میرسد این مسیر از طریق آموزش امکان پذیر است. آموزشهایی که بر مبنای فرهنگ آن جامعه باشد تا پذیرش و تاثیر پذیری بیشتری داشته باشد.
و در نهایت، با نزدیک کردن فرهنگها به یکدیگر، میتوان امنیت ، صلح و پذیرش یکدیگر را در تمام نقاط دنیا شاهد باشیم.

دیدگاهتان را بنویسید