قابلیتهای شخصی در سازمانهای یادگیرنده بسیار حائز اهمیت است و مدیران در شناسایی و بکارگیری آن در مکان و زمان درست کوشا هستند.
پیتر سنگه در کتاب پنجمین فرمان، توجه به قابلیتهای شخصی را یکی از ارکان اصلی سازمانهای یادگیرنده میداند.
یک سازمان بزرگ نه تنها باید این حقیقت را بپذیرد که هر کارمندی متفاوت است ، بلکه باید از این تفاوتها بهره ببرند. سازمان یادگیرنده میتواند با تغییر روش انتخاب ، پرورش و هدایت حرفه ی افرادش، تمام تشکیلاتش را حول توانمندی های هر فرد بسازد.
یکی از تعریفهای توانمندی، اجرای مداوم و تقریبا عالی یک فعالیت میباشد.
نمونه مشهور ، در بستر کسب و کار ، نبوغ و توانمندی بیل گیتس در جذب نوآوری ها و تبدیلشان به برنامه های کاربردی مناسب مصرف کننده است. درحالیکه در نگهداری و ساخت شرکتی نوپا در مواجهه با مشکلات قانونی و تجاری ، در مقایسه با شریکش استیو بالمر، توانمند نیست.
سه اصل توانمندی عبارتند از :
اصل یک:
برای اینکه کاری ، توانمندی محسوب شود، باید بتوان آنرا مداوم انجام داد.(قسمت قابل پیش بینی عملکرد فرد) . همچنین باید رضایت درونی از فعالیت انجام شده به فرد دست دهد. به عبارتی دیگر اگر با انجام کاری ، رضایت و شادمانی در فرد دیده میشود، آنگاه، شخص در آن حوزه توانمند است.
اصل دوم:
مجبور نیستید در هر زمینه ی شغلتان توانمندی داشته باشید تا عالی شوید. مهم اینست با شرایط موجود بهترین عملکرد را داشته باشید و به اصطلاح خوب بازی کنید.
اصل سوم:
شما تنها با به حداکثر رساندن توانمندیهایتان عالی میشوید نه با بر طرف کردن ضعفهایتان.
این اصل نمیگوید که ضعفهایت را نادیده بگیرید . باید به این نکته توجه داشت که افراد موفق در مواجه با ضعفهایشان راهی برای مدیریت آنها پیدا میکنند. به طور مثال بیل گیتس ، استیوبالمر را برای شراکت استخدام کرد تا شرکت را اداره کند و به او اجازه دهد که به توسعه نرم افزار برگردد تا در مسیر توانمندیهایش حرکت کند.
زندگی با قدرت چه شکلی است؟
وارن بافت به عنوان یک سرمایه گذار و اقتصاددان موفق، یکی از افرادی است که زندگی با قدرتی را برای خود رقم زده است. او معتقد است شهرتش به عنوان بزرگترین سرمایه گذار دنیا به خاطر توانایی اش در ایفای نقشی است که توانمندی های ویژه اش را در آن به کار گرفته و شکوفا کرده است.
او راهی پیدا کرد که توانمندیهایی که داشت را پرورش دهد. به عبارتی دیگر، آگاهانه به توانمندیهایش میدان داد و از آن ها در کارش بهره برد.
افرادی مانند وارن بافت که در کارشان موفق بودند،در کارشان یک روند ثابت دیده میشود. آنها الگوهای رفتاری تکرار شونده را در خود تشخیص داده اند و بعد راهی برای پرورش این الگوها و تبدیلشان به توانمندیهایی اصیل و خلاقانه پیدا کردند.
منبع:
کتاب کشف توانمندیها، باکینگهام و کلیفتون
کتاب پنجمین فرمان، پیتر سنگه
دیدگاهتان را بنویسید