مددکاری فرهنگی

چند مدت پیش در مورد مددکاری فرهنگی تحقیق می­کردم. کتابهای زیادی را در زمینه مددکاری مطالعه کردم. اکثر موضوعاتی که درباره آنها تحقیق شده بود، در حوزه مددکاری اجتماعی بودند. اما مددکاری فرهنگی وجه دیگری از مبحث کلان مددکاری را می­ طلبید، که در مددکاری اجتماعی به طور واضح به آن پرداخته نشده است.  البته در کلیات مبحث مددکاری اجتماعی، مددکاری فرهنگی نیز گنجاده شده است ولی به اصلی­ ترین سوال، که این نوع مددکاری به چه طریق می­بایست انجام شود، به طور واضح پرداخته نشده است. من در اینجا سعی می­کنم بیشتر و با تمرکز موضوعی به مددکاری فرهنگی بپردازم. در این راه از بسیاری از اساتید، کتاب­ها، مقاله­ ها ، تحقیقات سازمانی و گروهی کمک خواهم گرفت. امید است در این مسیر انواع راهکارها عنوان شود و مورد بررسی و نقد قرار گیرد.

در راستای این هدف، ابتدا به تعاریف اولیه در فرهنگ و مددکاری می­پردازم و سپس وارد مبحث اصلی خواهیم شد:

مددکاری، فرهنگ، تمدن، مددکاری فرهنگی، رشد فرهنگی، فرهنگ رشد فرهنگی

مددکاری:

مددکاری اقداماتی برای رشد و توسعه گروهی و فردی در جامعه است که هدف آن کمک به افراد، گروه­ ها و اجتماعات است تا به بالاترین درجه ممکن از رفاه، بهروزی و بهزیستی جسمانی، روانی و اجتماعی برسند. هدف مددکاری، تنها کمک به فرد، خانواده و گروهی از افراد نیست بلکه علاوه بر آن، هدف مددکاری، توجه به پیشرفت شرایط عمومی اجتماعی، جامعه است. (قندی، مددکاری اجتماعی، 1391)

مددکاری در اصل یک وجه پیشگیرانه و یک وجه درمان دارد.

 فرهنگ:

تعریفهای مختلفی از فرهنگ بیان شده که محققینِ رشته­ های مختلف، به آن پرداخته­ اند. به طور کلی می­توان این تعریفها را به تعاریف وصفی، تاریخی، هنجاری، ساختاری، تکوینی و روانشناختی تقسیم کرد. (پور رضایی، فرهنگ رشد فرهنگی، 1395)

یکی از تعریف­هایی که بسیاری از جنبه­ های فرهنگ را توصیف می­کند و به تعریف ”ریموند ویلیمز” نزدیک است، عبارتست از:

“مجموعه نگرشها، اعتقادات، آداب و رسوم، ارزشها و هنجارهایی که در هر گروهی مشترک است و همچنین شامل اعمال، فعالیتها و محصولاتی است که به جنبه­ های فکری، اخلاقی و هنری زندگی انسان مربوط می­شود.” (صالحی امیری، مبانی سیاستگذاری و برنامه ­ریزی فرهنگی، 1392)

تمدن:

داشته­ ها و دستاوردهای سخت افزاری بشر را که همان علم و فناوری می­باشد، تمدن می­نامیم. در مقابل، اگر داشته­ ها و دستاوردهای نرم افزاری را فرهنگ در نظر بگیریم. در اصل، می­بایست این دو گونه با هم پیشرفت کنند یا فرهنگ از تمدن پیشی گیرد تا تعادل در جامعه بوجود آید. بنابراین توسعه و رشدِ فرهنگی لازم است.

زمانی که فرهنگ و تمدن همپا و همخوان نباشند، سخنرانان خلاف سخن خود رفتار می­کنند ، برنامه­ نویسان به برنامه­ های خود بی­ اعتنا و بی­ اعتقاد هستند و از قانونگذاران، قانون­شکنی می­ بینیم. (پور رضایی)

رشد فرهنگی:

رشد فرهنگی مفهومی است که در نگاه اول از جنس فرهنگ، یعنی “ذهنیت و عادت” به نظر می­رسد، اما با نگاه دقیق­تر در می­یابیم که ازجنس “تفکر نقادانه و تغییر عادت” بوده و یک “رفتار” است.

رشد فرهنگی می­بایست در فرد اتفاق بیافتد. گرچه با درک و دریافت از محیط آغاز می­شود، بیشتر به بخش فردی فرهنگ می­پردازیم.

رشد فرهنگی برای تمام جوامع، به ویژه جوامعی با مشخصات ما که در حال گذار هستند، یک نیاز، با اولویت و اهمیت بسیار بالاست.

رشد جامعه درابعاد اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و حتی علمی، می­بایست با رشد فرهنگی متناسب همراه باشد وگرنه کارائی و اثر بخشی لازم را ندارد.

به طور مثال امروزه جامعه ما نیاز به رشد اقتصادی دارد. از طرفی فرهنگ کار، فرهنگ شراکت، وجدان کار، وقت شناسی، مشتری مداری، امانتداری، احترام به سرمایه و سرمایه دار، احترام به کارگر، امنیت و… همه مفاهیم فرهنگی هستند که اگر این مفاهیم رشد کنند، باعث رشد تولید ناخالص داخلی، بالا رفتن درآمد سرانه، پایین آمدن نرخ تورم و نرخ بیکاری می­شود که دریک مفهوم، سبب رشد اقتصادی می­شوند.

رشد اقتصادی تا لحظه وقوع، مجموعه­ ای از پدیده­ های فرهنگی دارد و این رشد یافتگی اقتصادی است که یک مفهوم اقتصادی است و با شاخص­ های اقتصادی نیز سنجیده می­شود.

رشد فرهنگی می­بایست در فرد اتفاق بیافتد. گرچه با درک و دریافت از محیط آغاز می­شود، بیشتر به بخش فردی فرهنگ می پردازیم. اگر مایل به تربیت فرزندانی هستیم که در آینده مدیران خوب، همسر خوب، پزشک خوب و به طور کلی افراد موثر در جامعه باشند، این خوب بودن ها منوط به داشتن فرهنگِ رشدیافته است. (پور رضایی)

فرق میان ” بستر فرهنگی” ، ” رشد فرهنگی” و ” فرهنگ رشد فرهنگی” :

بستر فرهنگی ” روشن کننده وضع موجود در حوزه یک فرهنگ مضاعف خاص یا در مواردی به طور عمومی در حوزه فرهنگ است. اما ” رشد فرهنگی” در خصوص تغییر فرهنگ است و ” فرهنگِ رشدِ فرهنگی” فرهنگ مضافی است که این تغییر را هدایت میکند.

فرهنگِ رشدِ فرهنگی:

فرهنگ از جنس ذهنیت و عادت است و مفهومی است که بیشتر با بخش ناخوداگاه ما مربوط می­شود. رشد فرهنگی از جنس رفتار و افکار می­باشد و با بخش خودآگاه ما عمل می­کند. اما برای فکر و عمل به آن، نیاز به وجود فرهنگ مضافی در ذهنیت و ناخوداگاه ماست که فرهنگِ رشدِ فرهنگی می­باشد.

به عبارتی، فرهنگِ رشدِ فرهنگی، فرهنگِ عادت به تفکر نقادانه در خصوص عادتها وتغییر در صورت لزوم عادتهاست و به اصطلاح یک فراشناخت است.

به سخنی دیگر، فرهنگِ رشدِ فرهنگی، عادت به اصلاح و تغییر در صورت لزوم عادت است. (پور رضایی)

 مددکاریِ فرهنگی:

مددکاری فرهنگی وجه پیشگیرانه مددکاری می باشد. برای بالا رفتن آگاهی فرد از شرایط فعلی­ اش، می­بایست مهارتهایی را یاد بگیرد تا شرایط موجود را به شرایط مطلوب نزدیک کند. در اصل، آگاهی داشتن کافی نیست . نهادهای اجتماعی تلاش می­کنند که فرد در جامعه موثر باشد. به عبارتی دیگر، فرد را برای جامعه و جامعه را برای فرد حفظ می­کند و در نهایت کنشهای اجتماعی موثر مطرح می­شود که فرد چه کند که در جامعه موثر باشد؟

در واقع، افراد می­بایست با مددکار فرهنگی ارزشهای جامعه و نمادها را خوب بشناسند، حفظ کند و هنجارهای اجتماعی را رعایت کند.

برخی ابزارهایی که با آنها می­توان، مددکاری فرهنگی را ترویج داد عبارتند از :

انواع هنر از جمله فیلم، تئاتر، رسانه­ های ملی،کلاسهای آموزشی، نمایشگاه­ها، ورزش، شبکه­ های اجتماعی، علم روانشناسی و روان پزشکی، فلسفه، گفتگوی فرهنگهای مختلف و….

امروزه در ایران در مرحله مفهوم سازی فرهنگِ مددکاریِ فرهنگی هستیم.

تمام ابزارهای مددکاری فرهنگی می­بایست به رشدِ فرهنگی در حوزه های مختلف کمک کنند. رشد فرهنگی، دقیقا اتفاقیست که باید در مددکاری فرهنگی تحقق یابد. به عبارتی هر چیزی که به رشد فرهنگی یک جامعه کمک کند، جزو مددکاری فرهنگی به حساب می­آید.

به طور مثال وقتی می­خواهیم فرهنگ آپارتمان­ نشینی را ارتقاء بدهیم، می­توانیم از طریق رسانه­ های ملی، تئاتر، فیلم، تولید محتوا انجام داده و به تک­ تک مشکلات آپارتمان­ نشینی بپردازیم و بسیاری از فرهنگ­های اشتباه را نقد کنیم و سپس روشهای صحیح آپارتمان­ نشینی را به مردم آموزش داده و راههای موثر برای پذیرش آنها را پیاده ­سازی کنیم که البته در قبول این قوانین و روابط، به عنوان فرهنگ آپارتمان نشینی، میبایست راهکارهای موثر ارائه شود. همچنین از نقش هنر می­توان در این مسیر بسیار بهره جست.

در برابر رشد فرهنگی موانع روانشناختی جدی قراردارند که نمی گذارند این رشد و توسعه اتفاق بیفتد. مثلا ترس واهی از آینده، افتخار بیجا به گذشته، بی­ انگیزگی، تنبلی نامشهود، فرافکنی، مسئولیت گریزی، آرزوها و خواسته­ های زیاد، پرخاشگری، افسردگی، خود بزرگ­ بینی، احساس حقارت، دروغ گویی و…

لازمه حل آنها تلاشهای جدی روان درمانی و روان پزشکی است.

سه پدیده ترس، تنبلی، منیت­، که منیت را می­توان از تظاهرات ترس و تنبلی به حساب آورد، همزمان یا به تنهایی و به شکل ویروس جهش یافته در افراد و جامعه با ظاهر و عناوینی فریبنده در مقابل رشد و توسعه فرهنگی مقاومت می­کنند.

ادامه دارد….


دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *